سفارش تبلیغ
صبا ویژن
" سلام بر شما ... از این که از علمدار بصیر بازدید نمودید ، بسیار خرسندیم . از طریق نظرات می توانید پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید "

 

آخرین مطالب
پیوند دوستان
در نقد ادعای "ناسازگاری شعار مرگ بر آمریکا با اصول قرآنی"
در مقدمه تفسیر راهنما آمده که "تهیه تفسیر راهنما با استفاده از دست‌نوشته‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی" صورت گرفته است و در موارد متعددی شعار (مرگ بر) ذکر شده که با ادعای اخیر ایشان که اصل قرآنی انسان را از (مرگ گفتن) نهی می‌کند، سازگار نیست.
به گزارش علمدار بصیر: چنان که در این گزارش خواندید، سخنان اخیر آقای هاشمی رفسنجانی و ادعای ایشان که قرآن به ما می‌آموزد که به کسی مرگ نگوییم، سخنانی ضعیف و از منطق قرآن کریم به دور است.

(متن کامل اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در سایت خودشان را نیز در لینک‌های زیر مشاهده کنید)

لینک اول

لینک دوم

نکته جالبی که از مراجعه به تفسیر راهنما که ظاهرا حاصل تلاش خود آقای هاشمی نیز هست، نشان از آن دارد که ایشان در تفسیر قرآن مطالبی کاملا علیه ادعای کنونی خود مطرح ساخته‌اند و نه تنها مرگ گفتن و شعار مرگ دادن را خلاف اصول قرآنی ندانسته‌اند بلکه در جهت مخالف آن استدلال نیز کرده‌اند و به تصریح بیان داشته‌اند که شایسته ترین چیزها در برابر برخی از گروه‌ها، همین نفرین و همین شعار است.

این امر نشان می‌دهد که آقای هاشمی خود نیز از آیاتی که در گزارش قبلی به آنها استناد شده بود همان برداشت مطرح شده را داشته و دارند. این که آقای هاشمی در تفسیر قرآن خود این آیات را به معنی (مرگ گفتن) می‌دانند و به آن تصریح می‌کنند اما در مباحث سیاسی و به علت جهت‌گیری‌های خاص خود ناگهان چنین موضعی می‌گیرند کاملا جای تعجب دارد و باید به افکار عمومی پاسخ دهند که چرا با دین مردم بازی می‌کنند!

در ادامه بدون هیچ دخل تصرفی موارد متعددی از آیاتی که در تفسیر راهنمای آقای هاشمی رفسنجانی به همین معنی تصریح شده است ذکر می‌گردد:

 

 

مورد اول

مورد اول، ذیل تفسیر آیه 4 سوره بروج است که در این آدرس که متعلق به سایت تفسیر رهنما است آورده‌اند:

 

 

 

 

 

 

1 - گروهى از جباران، براى تعذیب مؤمنان، در زمین حفره عمیقى ایجاد کردند.

أصحـب الأُخدود

«اخدود»; یعنى، شکاف طولانى و عمیقى که در زمین ایجاد شود. اصل و ریشه آن «خدّ» است; یعنى، مقدارى از صورت که طرف راست و چپ بینى قرار گرفته است (مفردات راغب). «أصحاب الاُخدود»; یعنى، کسانى که حفره را ایجاد کردند. این احتمال که مراد، مؤمنان معذّب در «اخدود» باشد، با ضمیرهایى که در آیات بعد آمده، ناسازگار است.

2 - ایجادکنندگان کوره آدم سوزى (اصحاباخدود)، مورد نفرین خداوند و مشمول شدیدترین توبیخهاى او

قتل أصحـب الأُخدود

فعل «قتل»، براى نفرین به کار رفته است. مفاد نفرینهاى خداوند توبیخ و تهدید است; زیرا معناى حقیقى نفرین درباره خداوند تصور ندارد.

3 - کشته شدن و نابودى، سزاوارترین فرجام براى اصحاب اخدود

قتل أصحـب الأُخدود

 

نکته جالب توجه این است که آقای هاشمی در ترجمه این عبارت دقیقا از همان معنای (مرگ بر) استفاده کرده‌اند و در سومین نکته در ذیل این آیه نیز تصریح کرده‌اند که این مرگ گفتن و مرگ خواستن سزاوارترین فرجام است.

 

مورد دوم

دومین مورد در آیه 10 سوره ذاریات است که در ذیل این آیه نیز در تفسیر آقای هاشمی رفسنجانی به صراحت از معنای (مرگ بر) استفاده شده است. متن و تصویر این صفحه عینا نقل می‌شود:

 

1- کافران حق ستیز و یاوه سرا، مورد نفرین خداوند

قتل الخرّصون

 

2 - انکار معاد، متکى بر گمان و فاقد دلیل یقینى

قتل الخرّصون

»خرص» به معناى سخنى است که مبتنى بر ظن و گمان و فاقد پایه علمى است. از آن جایى که قبل و بعد این آیه، در مورد روز جزا است، استفاده مى شود که موضوع یاوه سرایى اینان، مسأله انکار معاد بوده است.

 

سومین مورد

سومین مورد از مواردی است که ادعاهای امروزین آقای هاشمی را کاملا زیر سوال می‌برد. ایشان در تفسیر آیه 19 سوره مدثر نه تنها از معنای (مرگ بر) استفاده کرده‌اند بلکه آن را کاملا به جا دانسته و توجیه نیز کرده‌اند. تصویر این بخش از تفسیر ایشان در ذیل آمده است:

 

 


 

 

1- ولیدبن مغیره، مورد نفرین خداوند

فقتل کیف قدّر

عبارت «قتل»، براى نفرین و دعا علیه کسى به کار مى رود.

2 - کافران حق ناپذیر و اندیشه گر علیه دین، مستحق هلاکت و نابودى اند.

إنّه فکّر و قدّر . فقتل کیف قدّر

3 - حق ناپذیرى و اندیشه دین ستیزانه، عملى شگفت انگیز و به دور از شأن انسان

فقتل کیف قدّر

«کیف»، در این آیه براى تعجب است.

4 - جواز نفرین و دعا، علیه کافران حق ناپذیر و دین ستیز

فقتل کیف قدّر

نکته‌ای که در این مورد بیشتر جلب توجه می‌کند این است که آقای هاشمی تصریح کرده‌اند که این آیه علیه ولید بن مغیره نازل شده است و بعد در نکته چهارم تصریح کرده‌اند که مرگ گفتن علیه کافران حق ناپذیر و دین ستیز جایز است.

 

 

مورد چهارم

چهارمین مورد تفسیر آقای هاشمی در ذیل آیه بعدی همین سوره است که تصویر تفسیر ایشان چنین است:

 

 


 

مشخص است که ایشان تکرار مرگ گفتن را هم صراحتا از قرآن برداشت کرده‌اند و تعجب آور است که امروز ادعاهای عجیب دیگری می‌کنند و مرگ گفتن را خلاف اصول قرآنی می‌دانند.

 

 

مورد پنجم

آقای هاشمی رفسنجانی در ذیل تفسیر آیه 23 همین سوره مدثر تصریح می‌کند که از علل اصلی این که ولید بن مغیره به چنین نفرینی از سوی خدای متعال گرفتار شده و (مرگ بر) او گفته شده است استکبار و خوی استکباری اوست. تصویر تفسیر ایشان در ذیل آمده است:

 

 


 

 

1 - روى گردانى کامل ولیدبن مغیره، از آیات الهى و دعوت پیامبراسلام(ص)

ثمّ أدبر و استکبر

«إدبار» (مصدر «أدبر») به معناى پشت کردن است و مقصود از آن اعراض و روى گردانى کامل است.

 

2 - ولیدبن مغیره، فردى لجوج و حق ناپذیر بود.

ثمّ أدبر

برداشت یاد شده، از «إدبار و روى گردانى» از آیات الهى و سخن بحق پیامبر(ص) استفاده مى شود.

3 - ولیدبن مغیره، داراى خوى استکبار و برترى طلبى

و استکبر

4 - خوى استکبار و برترى طلبى، عامل اصلى دین ستیزى و مخالفت ولیدبن مغیره، با آیات الهى و پیامبراسلام(ص)

و استکبر

خداوند در آیه 16، ولیدبن مغیره را به عنوان مخالف و دشمن آیات قرآن معرفى کرده (إنّه کان لآیاتنا عنیداً) و در آیه مورد بحث، از او به عنوان مستکبر و برترى طلب یاد نموده است. از این نکته مى توان استفاده کرد که مخالفت و دشمنى او با قرآن و پیامبراسلام(ص)، ناشى از خوى استکبار و برترى طلبى او بود.

5 - خوى استکبار و برترى طلبى، عاملى مهم در کفر و دین گریزى

ثمّ أدبر و استکبر

 

مورد ششم

به عنوان آخرین مورد از مواردی که در تفسیر خود آقای هاشمی عبارت مرگ بر و دلایل آن آمده است می‌توان به تفسیر سوره عبس و آیات 17 به بعد این سوره اشاره کرد که تصویر متن تفسیر ایشان چنین است:

 


 

1 - کافران، مورد غضب و نفرین خداوند و مشمول شدیدترین توبیخ هاى او هستند.

قتل الإنسـن ما أکفره

فعل ماضى (قتل الإنسان) براى نفرین بکار رفته است. مفاد نفرین هاى خداوند توبیخ و تهدید است; زیرا معناى حقیقى نفرین، درباره او قابل تصور نیست. «ال» در «الإنسان» ـ به قرینه «فلینظر الإنسان...» در آیات بعد ـ براى ماهیت است و جمله «ما أکفره» نشان مى دهد که در نفرین «قتل الإنسان»، تنها کافران مد نظر مى باشند.

2 - کشته شدن و مرگ، سزاوارترین فرجام براى کفرپیشگان

قتل الإنسـن ما أکفره

کفر در «ما أکفره» مطلق است و هر کفرى، حتى ترک عبادت را نیز شامل است. البته به قرینه آیات بعد ـ که به بیان تدبیر خداوند پرداخته و در مقابل منکران این حقیقت موضع گیرى کرده است ـ بارزترین مصداق مورد نظر از آن، انکار ربوبیت خداوند است.

3 - منکران معاد، فرو رفته در کفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خویش

ما أکفره

از آیات بعد ـ که توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در «ثمّ إذا شاء أنشره» قرار داده است ـ استفاده مى شود که آیه شریفه بر منکران معاد نیز قابل تطبیق است. مفاد جمله «ماأکفره»، تعجّب از رسوخ کفر در کافران است تا آن حد که به هیچ نحو زایل نمى شود. این تعبیر ممکن است، صیغه تعجب و یا استفهام باشد.

4 - پافشارى کافران بر کفر خویش، شگفت آور و توجیه ناپذیر است.

قتل الإنسـن ما أکفره

5 - بخش عظیمى از انسان ها ـ با وجود دلایل فراوان بر ربوبیت خداوند ـ همچنان بر انکار آن اصرار مىورزند.

قتل الإنسـن ما أکفره

نفرین «قتل الإنسان» عموم انسان ها و افراد را مى گیرد زیرا حرف «ال» در آن یا براى استغراق است و یا بر ماهیت دلالت دارد و جنس انسان مورد نفرین قرار گرفته است. از آنجا که در این موارد عموم حقیقى مراد نیست، چنین تعبیرى بیانگر کثرت چشمگیر افراد مورد نظر خواهد بود.

6 - کفران نعمت، مایه استحقاق شدیدترین عقوبت ها است.

قتل الإنسـن ما أکفره

مراد از «کفر» در «ماأکفره» ممکن است کفران نعمت هاى خداوند باشد که آیات بعد به بعضى از آنها اشاره دارد. نفرین «قتل الإنسان» در معناى عرفى آن ـ که بیان استحقاق شدیدترین عقوبت ها مى باشد ـ استعمال شده است.

7 - کسانى که خود را از رهنمودهاى خداوند و تذکرات قرآن بى نیاز مى پندارند، کافر و سزاوار سخت ترین کیفرهایند.

قتل الإنسـن ما أکفره

این آیه و آیات بعد را مى توان با آیات پیشین، مرتبط دانست; در این صورت حرف «ال» در «الإنسان» عهد ذکرى بوده و اشاره به «من استغنى» در آیات قبل خواهد بود.

این مورد که به تفصیل طرح شده است نشان می‌دهد که بر اساس تفسیر خود آقای هاشمی از قرآن جواز کاربرد (مرگ بر) و (مرگ گفتن) خیلی وسیع‌تر از آن چیزی است که در ذیل آیات قبلی ذکر شده بود.

 

در نهایت فقط این اظهار تعجب باقی می‌ماند که آیا بازی‌های سیاسی و جهت‌گیری‌های حزبی و گروهی این قدر مهم است که انسان آنچه را خود به تصریح و مستدل و در ذیل آیات متعدد قرآن بیان کرده به فراموشی بسپارد و نسبت‌های عجیب به قرآن کریم بدهد و با دین و اعتقادات مردم بازی؟

به نظر می‌رسد آقای هاشمی رفسنجانی باید پاسخگوی مردم و علمای اسلام باشد.

مشرق





تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/7/16 | نویسنده : alamdarbasir


 

تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون